پاسخ مستند دکتر زاکانی به محسن هاشمی؛
افراطگری هاشمی در تبعید زنان بدحجاب به اردوگاه کار اجباری/ هاشمی چگونه تبدیل به معمار شبهه تقلب شد؟
«هاشمی در سال ۸۴ خواهان ابطال انتخابات بود»، عبارتی بود که دکتر زاکانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیرکبیر مطرح کرد که با واکنش محسن هاشمی، فرزند ارشد مرحوم هاشمی رفسنجانی مواجه شد اما در این واکنش خبری از ارائه سند و یا پرداخت به جزئیات نبود بلکه شامل استفاده از عناوین تهمت آلودی نظیر «افراطی» هم بود.
حال دکتر زاکانی در آستانه یوم الله نهم دی با استفاده از صحبتهای خود مرحوم هاشمی، پاسخ محسن هاشمی را طی نامهای خطاب به وی منتشر کردهاند.
جناب آقای محسن هاشمی
سلام علیکم
جنابعالی در واکنش به بخشی از اظهارات بنده در میان دانشجویان دانشگاه امیرکبیر که حاوی نقد مستدل به عملکرد و گفتار مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بود، در نامهای خطاب به اینجانب از تعبیراتی استفاده کردهاید که جدای از ناروا بودن و تهمت زدن، با شخصیتهایی تناسب دارد که شما بهتر از بنده با آنها آشنایی دارید.
جنابعالی در واکنش نسبت به اظهارات بنده، از لفظ "افراطی" و کسانی که به منافع ملی ضربه زدهاند بهره بردهاید! به نظر شما معیار افراط و افراطیگری چیست و چه کسانی لایق چنین وصفی هستند؟
جنابعالی به جای پاسخ مستدل گفتهاید: "البته همانگونه که گفتم آشکار شدن حقایق و بلوغ فکری جامعه به حدی رسیده است که قضاوت کند چه کسی برای دفاع از مردم و منافع مردم از خود، آبرو، خانواده و جایگاهش گذشت و چه کسانی با افراطیگرایی و اقدامات نسنجیده، منافع ملی و مصالح کشور را به مخاطره انداخته و انقلاب را دچار آسیب کردند و نیازی به پاسخ دادن بنده نیست."
بیشتر بخوانید:
آقای هاشمی! اجازه بدهید برای روشن شدن افراط و افراطیگری از اظهارات پدر مرحومتان بهره ببرم.
ایشان در اواخر سال ۱۳۹۲، در جمع اعضای حزب اصلاحطلب اراده ملت ایران میگویند:
«تندروی گاهی کار را خراب میکند… ما خودمون دهه اول انقلاب دچار تندروی شدیم، تندرویهایی کردن که عدهای از مردم را رنجاندن، البته اکثریت اینکار را نکردن، یه عدهای رنجیدن، نباید این کارها را انجام میدادن… باید تندروی نمیکردن، دادگاهها تندروی کردن، هرکسی از بخشهای مختلف تندروی کردن، نباید اینطوری میشد، بعدش هم تندرویها عوض شد و نوع دیگری پیدا کرد…»
اما به راستی منظور مرحوم هاشمی از افراطی گری و افراط گریان چیست و کیست؟
باز هم اجازه میخواهم برای روشنتر شدن معنای افراط، از اظهارات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی بهره ببرم.
آقای هاشمی در روز ۱۲ اردیبهشتماه ۱۳۶۵ با اختصاص بخشی از خطبه نماز جمعه به مسئله خانواده و حجاب و عفاف، به انتقاد از رواج الگوهای غربی در بین خانوادهها پرداخته و در یک رویکرد عجیب وغیرقابلقبول درباره بدحجابها چنین میگوید:
«ما الآن افرادی را میبینیم و هرقدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم هنوز یک مقاومتهای منفی هست و خانمهایی متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد؛ تابهحال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیّه را دارند و در بعضی مغازهها اینگونه مسائل ترویج میشود و در بعضی ادارات هنوز خوب مراعات نمیشود و اینها خطرناک است و فکر میکنم که پس از هفت سال تحملمان هم تمام بشود. مردم حزبالله چند بار طغیان و دیدید که در خیابانها ریختند و از همین تریبون نماز جمعه، وزیر کشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم میشوند و بازمیبینیم که مثلاینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند»
جالبتر از این اظهارات، خطاب کردن زنان بدحجاب به دزد و ضد انقلاب در دهه شصت توسط پدر مرحومتان است؛
به این متن خبری توجه کنید:
«آقای هاشمی در ادامه با دزد خطاب کردن این زنان و همسرانشان میگوید:"فکر شده که اینها نوعاً آدمهای مرفهی هستند که درد مشقت کار و این حرفها را نچشیدهاند و با پولهای بادآوردهای که یا شوهرشان دزدیده یا خودشان میدزدند یا به ارث رسیده و یا از چیزهای دیگر، دیگر اینجوری بار آمدهاند و فکر شده که در هر منطقهای یک اردوگاه برای اینها درست کنند و در آن اردوگاه وسایل کار بگذارند، معلمین اخلاق نیز در آنجا بگذارند. احکام دادگاه! یعنی همینجوری نیست که از خیابان بگیرند و به آنجا ببرند؛ کسانی که اینجوری میکنند تحویل دادگاههای فوری میدهند و دادگاهها اینها را محاکمه میکنند و اگر دیدند که مداومت بوده، اینها را تحویل به اردوگاه میدهند. تعیین هم میکنند ۳ ماه، ۲ ماه، ۵ ماه، یک سال، دو هفته آنجا بماند درس بخوانند و کار هم بکنند. خرجشان را هم باید خودشان در آنجا بدهند، چون اینها نوعاً از قشر مرفه هستند. یا آنجا کار بکنند و خرج خودشان را بدهند، یا اینکه در همانجا نخواستند کار بکنند – چون شورای نگهبان که اجباری نمیگوید اینها باید کار بکنند، آزادی است- بنابراین اساس آنها بروند آنجا بنشینند و خرجشان را هم شوهرانشان باید بدهد، دولت خرجی به اینها نخواهد داد.»
مرحوم هاشمی در پایان خطبه نماز جمعه خود راجع به دلایل سیاسی برخی بدحجابیها گفت: «ببینید من بارها در این بحثم گفتم که به اینها اهانتِ مرگ بر بیحجاب و اینها نکنید، بذارید اینها کمکم بفهمند، اما نمیفهمند؛ بعضیهایشان عناد دارند، بعضیهایشان اصولاً ضدانقلاب هستند؛ یعنی چون با انقلاب مخالف هستند اینجوری میکنند که بگویند ما با انقلاب نیستیم. بههرحال مطمئن باشید که از این به بعدان شاء الله با آمدن قانون که حرکت قانونی باشد، دیگر در جمهوری اسلامی ما تحمل نمیکنیم که برای تضعیف خانواده و تضعیف رابطه زن و شوهر و تضعیف رابطه بچه و مادر، تضعیف خواهر و برادر و به هم زدن این نهاد مقدس، افراد لاابالی و هوسباز بتوانند مصلحت این جامعه را به بازی بگیرند.»
آقای مهندس هاشمی
پدر مرحومتان تا اینجای کار، زنان بدحجاب و بی حجاب را دزد و ضد انقلاب معرفی کرده است و حتی به دنبال مصوبهای از شورای عالی قضائی برای فرستادن این زنان به اردوگاه کار اجباری است.
مرحوم هاشمی در خطبهای دیگر، زنان بدحجاب را بی شعور هم خطاب میکند.
به این اظهارت هم توجه کنید:
"آقایانی که به کشورهای غربی رفتهاند، میبینند که نسل آنجا به چه بلایی دچار هستند. خانمهایی که فکر میکنند به نام آزادی و…، این حرفها زده میشود، چه میکنند؟ وقتیکه غرب، جنس زن را بهصورت مانکن در ویترین فروشگاهها میگذارد تا زیرپوش، سینهبند و شورت را نمایش دهد، آیا این ارزش و آزادی زن است؟! اگر زنها یکذره شعور داشتند، همین نقطه کافی بود که علیه این آزادی شورش کنند.
البته پدر جنابعالی دقیقاً ۵ سال بعد (سال ۱۳۷۰) و در زمان ریاست جمهوری، حرفی متناقض با این اظهارات تند و افراط گونه و ۱۸۰ درجه برعکس میگوید.
آقای هاشمی در پرسش و پاسخ با دانشجویان راجع به برخورد با بدحجابی میگوید: " دیگه حالا شما اگر بخواهید بگید که باید چطور باشد و چطور نباشد، یا توی خیابون از نظر شما خانم با حجابی، حجابش مناسب نباشد، اینکه در اسلام هم نیست که ما بتوانم اینها را به خاطر این حالت مثلاً بیاییم بگیریم حبس بکنیم، اینکه اینطور نمیشود… بهتدریج ما اولاً اینهمه داره نصیحت میشود اینهمه داره توجیه میشود اینهمه قانون گذراندیم بالاخره نیروهای انتظامی مواظب هستند جایی که طغیانی میشود مواظبش هستند اگر فکر میکنید که اقدام دولت این باید باشد که آنچنان بگیروببند بکند که دیگه هیچکس جرئت نکند تخلفی بکند که این وضع در اسلام هم نیست؛ یعنی اسلام چنین چیزی را از شما خواسته به این اجباری که فکر میکنید؟ به نظر من اونایی که زیادتر از این میخواهند یه مقداری افراط به نظر میرسد پیش میآید.
حالا به نظر شما منظور پدر مرحومتان از افراط گری و تندروی در اوایل انقلاب چه بوده و چه کسانی مدنظرش بودهاند؟ فکر نمیکنم پاسخ به این سوال خیلی سخت باشد. بنده و هم رزمانم در آن دوران سخت در جبههها مشغول دفاع از اسلام عزیز و ایران سربلند بودیم و خود را فدای فرد فرد مردم مینمودیم لذا لفظ افراط و افراط گرایی در خور همان افرادی است که در دهه شصت به پیشانی جوانان مردم پونز میزدند، در دهه هفتاد اصلاح طلب شدند و به پدر جنابعالی لفظ عالی جناب سرخپوش اعطا کردند و بعد در دهه هشتاد یار غار مرحوم هاشمی شدند و ایشان هم هیچگاه پرچم داری این افراد را نفی نکرد.
آقای مهندس هاشمی
نکته دیگر آنکه جنابعالی در حمایت و دفاع از مرحوم هاشمی درباره تقلب و همچنین ابطال انتخابات سال ۸۴ نیز چشم خود را بر واقعیت بستهاید و یا احتمالاً از تاریخ انقلاب و رفتارهای آقای هاشمی مطلع نیستید که اینگونه از معمار شبههافکنی تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دفاع میکنید. از عبارت معمار شبهه افکن تقلب استفاده کردم زیرا در سال ۷۶، تنها کسی که از میان مسؤولین امر در سطح عالی شبهه تقلب در انتخابات ریاست جمهوری را بدون هیچ مبنا و هیچ دلیل منطقی جا انداخت، آقای هاشمی رفسنجانی بود.
به اظهارات آقای هاشمی در نمازجمعه سال ۷۶، یک هفته قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری توجه کنید:
"حرف سوم ما با مجریان و ناظران این قانون است. مجریها و ناظرها همه مسئولیت گرفتند که قانون را اجرا کنند، مسئولیت گرفتند که از طرف مردم یا رهبری وکیل هستند که قانون را اجرا کنند، حق سو استفاده از پست و مقام خودشان ندارند، به عنوان یک شخص همهمان حق داریم به هرکس رأی بدهیم، از هرکس تعریف کنیم، نظراتمان را بدهیم. شخصی، مگر آنها که از قانون ممنوع شدهاند که نباید بگویند، نگویند گناه نکنند، این گناه بزرگ را، این گناه را کوچک فرض نکنید خیلی گناه بزرگی است. بقیه همه مسئولان اجرایی و ناظر باید واقعاً این کار را بکنند که همان رأی مردم هست بیاید در صندوق و همان خوانده شود و همان اعلام شود. ممکن است کسی فکر کند که حالا ما اگر تغییراتی بدهیم شخص مقبولی که خودمان به او ایمان داریم به سرکار میآید خوب برای جامعه نفعی است ولی این کار ضرر بنیانی دارد، اعتماد مردم را ضعیف کردن بزرگترین جنایت است به ملت و نظامی که میخواهد به اتکاء مردم این همه مشکلات را حل کند.
شما که میدانید ما همیشه با اعتماد مردم کار کردهایم، با اعتماد مردم پیروز شدیم، با اعتماد مردم در جنگ فاتح شدیم، با اعتماد مردم کشور را ساختیم، خوب این اعتماد اینقدر سرمایه عظیمی است، چه درآمدی از این باارزشتر است که ما به خاطر او در دل مردم شک بیندازیم که مردم شک بکنند که اینها راست میگویند یا نه، انتخابات آزاد است یا نه، آرا ما دزدی میشود یا نه، باید واقعاً مسئولان اجرایی و ناظران به گونهای کار بکنند که خیال مردم راحت باشد، البته این را هم میدانم که عدهای هستند که ما هر کاری بکنیم آنها حرف منفی میزنند که درست نبود و تقلب شد؛ اما اینکه ما خودمان کار بکنیم و سند بدهیم و واقعاً این کار را بکنیم خوب این پیش خداوند باید جواب بدهیم، حال هرکس که میخواهد باشد، هر مقامی از رئیس جمهور، شورای نگهبان، وزارت کشور، ائمه جمعه، ناظران همه و همه، فرض براین است که ما طبق قانون اساسی و همچنین توصیههای رهبر معظم انقلاب میخواهیم مردم به پای صندوق بیایند و رأیشان را بدهند، ما از مردممان که نمیترسیم، مردم ما که تا به حال هرجا انبوه مردم بودند ما سود کردهایم؛ بنابراین به نظر میرسد آنها، من به خصوص مجریانی که مسئولیت من هم آنجا هست مخاطبم آنها هستند، واقعاً این خیانت قابل بخشش نیست و امروز هیچ گناهی را بدتر از این نمیدانم که کسی به خودش حق بدهد که در آرا مردم دست ببرد یا جریان را منحرف کند."
در اظهارات فوق، آقای هاشمی بدون هیچ سند و مبنایی و بدون هیچ شبههای، به گونهای هشدار میدهد که انگار امکان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری فراهم است و ایشان با این اقدام مخالف است و بدون هیچ احتیاطی و مصلحتی، در تریبون نماز جمعه از امکان تقلب صحبت کرده و نسبت به انجام آن هشدار هم میدهد.
البته آقای هاشمی بعدها درباره این اظهارات توضیح میدهد و میگوید:
"همان روز قبل از اینکه خطبه را بخوانم، در اتاقکی که در دانشگاه قبل از نماز مینشینیم، هردو طرف پیش من آمدند و شکایت کردند که ممکن است از طرف مقابل تقلب وسیعی انجام شود.
دوم خردادیهای بعدی و چپیها میگفتند که بسیج و سپاه برای تقلبها مجهز شدهاند و این طرفیها میگفتند آنها برنامهریزی وسیعی کردهاند و دانشجویان، دانشآموزان و عدهای زیادی از زنها را سازماندهی کردهاند که تقلب کنند و راه تقلبها را هم میگفتند. من وقتی میگفتم، تقلب یکطرفه را نمیگفتم. شما آن خطبه را هم یکطرفه نمیبینید. به همه میگفتم. نگرانی تقلب هم بود، چون خیلی داغ شده بود. من تصمیم گرفته بودم که با متقلب برخورد کنم و تصمیم خودم را هم گفتم. به وزارت کشور هم رفتم و به آنها گفتم که اگر تقلبی شود، هرچه دیدید از چشم خودتان دیدید. یک موضوع دیگر هم بود که نگرانیآور شده بود. من از بازرسی کل کشور و شخص آقای رئیسی خواسته بودم که به جریان انتخابات بپردازند و زیرنظر داشته باشند. شورای نگهبان با نظارت آنها مخالفت کرد و دلیل موجهی برای این مخالفت نمیدیدم و حتی با حضور بازرسی ویژه ریاستجمهوری هم موافق نبودند.
ثانیاً همیشه فکر میکردم و میکنم که اصولاً آرای مردم امانت است و باید حفظ شود و هیچ قبول ندارم که با تقلب یا حتی فریبکاری در تبلیغات و سیاستها و بازیها رأی جمع کنند. عقیده دارم که نباید با آرای مردم بازی شود. بارها هم گفتم که افکار عمومی در مجموع کمتر اشتباه میکند و بگذاریم افکار عمومی قضاوت کند
مسئله بعدی اینکه توقع از رئیسجمهور این است که وظیفهاش را در یک مسئله به این مهمی جدی بگیرد. من با ابهت مسئله را مطرح کردم که بدانند جدی هستم. ضمناً نکاتی هم که گفتم، نکاتی بود که رهبری قبل یا بعد گفتند؛ یعنی چیزی نبود که خالی از محتوا باشد و من فقط ژست جدی بودن را گرفته باشم، بلکه معتقد و مصمم به جدیت بودم."
مرحوم هاشمی در انتهای اظهاراتش میگوید که این ادعای من درباره تقلب احتمالی با هماهنگی رهبری هم بوده است ولی رهبر انقلاب بلافاصله بعد از این اظهارات در نماز جمعه، پاسخ آقای هاشمی را میدهند.
رهبر انقلاب در ۳۱ اردیبهشت ۷۶ در جمع خانوادههای ایثارگران، به این ماجرا این طور واکنش نشان داد:
"دشمن به همان اندازهای که از اجتماع آرا در روز انتخابات ناراحت است، به همان اندازه هم درصدد است که اگر این تجربه به وسیله ملت ایران با موفقیّت انجام شد، شیرینی انتخابات را به دهان مردم تلخ کند. از مدّتی پیش نشستهاند و برای این قضیه برنامهریزی میکنند. شایعه تقلّب در انتخابات و صوری بودن آن را مطرح کردند، لطیفه و متلک درست کردند و در دهان مردم انداختند؛ بعضی هم البته ناآگاهانه آنها را تکرار میکنند. من باید عرض کنم، شایعه این که در انتخابات تقلّب خواهد شد، از طرف دشمن است.
رادیوهای بیگانه، حرفهای دلسوزانه رئیسجمهور محترم را حمل بر چیزهای نامناسب و ناشایسته کردند. حتّی بعضی از تحلیلگران و خودیها هم از روی غفلت برداشتند آن مسأله را حمل بر این کردند که آیا چه چیزی قرار است اتّفاق بیفتد! این حرفها چیست؟ مگر ممکن است در انتخابات جمهوری اسلامی، کسی به خود حق بدهد یا جرأت بدهد که در آراءِ مردم دستکاری کند؟ اوّلاً شورای محترم نگهبان، یک مجموعه عادل و مواظب و ناظر بر انتخاباتند و هیچ راهی را برای تقلّب باقی نمیگذارند. ثانیاً وزیر محترم کشور پیش من آمد و گفت شما مطمئن باشید که ما نمیگذاریم یک رأی جا به جا شود. اینها مسلمان و انقلابی و متدیّن و مورد اعتمادند و از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفتهاند.
بر فرض در گوشهای یک تخلّف کوچک هم انجام گیرد؛ این در نتیجه انتخابات هیچ تأثیری نخواهد داشت. خود من هم مواظبم و اجازه نخواهم داد که کسی به خود حق بدهد، تقلّب در انتخابات را که یک عملِ هم خلاف شرع و هم خلاف اخلاق سیاسی و اجتماعی است، انجام دهد. چنین کاری هرگز نخواهد شد. بعضی خیال کردهاند که حالا چه اتّفاق میافتد. من بخصوص از رئیسجمهور محترم استفسار کردم و گفتم شاید ایشان خبری دارند؛ اما ایشان گفتند که نه؛ من در همه انتخاباتها، به مسؤولان و دستاندرکاران سفارش میکنم که تخلّف نکنند. مسأله خاصی وجود ندارد. عدّهای جنجال کردند و رادیوهای بیگانه هم هایوهوی راه انداختند. نخیر؛ انتخابات انشاءاللَّه با اتقان کامل انجام خواهد گرفت. هم مسؤولانی که هستند، مورد اطمینانند، هم خود من نخواهم گذاشت که مسأله انتخابات، خدای نکرده اندکی مخدوش شود."
آقای مهندس هاشمی
جنابعالی مدعی شدهاید که آقای هاشمی رفسنجانی به دنبال ابطال انتخابات نبوده است، چگونه شخصی که از ابتدا تصور میکند امکان تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و به صراحت اعلام میکند که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ تقلب شده است و مجریان و ناظران انتخاباتی هر آنچه خواستند نوشتند و خواندند، نمیتواند دنبال ابطال انتخابات باشد؟
آقای مهندس هاشمی
در پاسختان به بنده، به بیانیه دوم آقای هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ اشاره کردید و هیچ حرفی از بیانیه اول که در آن حرف از دخالت و تقلب در انتخابات به صورت سازمان یافته انجام شده است نزدید؟
اولین بیانیه هاشمی رفسنجانی درباره انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴، بعد از اجرای مرحله اول انتخابات و حضور یافتن ایشان و محمود احمدی نژاد به دور دوم اتفاق افتاد.
آقای هاشمی در این بیانیه میگوید: "در این میان البته آنچه ضرورت داشت که همپای این مشارکت همگانی در نظر گرفته شود، رعایت حسن سلوک انتخاباتی و ادب تبلیغاتی بود که متأسفانه به دلیل پارهای اقدامات و البته دخالتهای سازمان یافته، منظره باشکوه و امیدبخش انتخابات را آلوده کرد.
حضور شکوهمند ملت این بار از ناحیه کج سلیقگیها و بد دلیهای برنامه ریزی شده به رنج افتاد و طی رقابتهای انتخاباتی از طریق تخریب نامزدها و زیر سوال بردن غیرمنصفانه عملکردهای انقلاب اسلامی و مدیران کشور آغاز شد و در متن برگزاری انتخابات به برخی دخالتهای سازمان یافته در هدایت آرا انجامید و معلوم نیست این رویه ناصواب اگر نهادینه شود، رو به کجا خواهد برد؟ "
آقای هاشمی در ادامه بیانیه اول خود، به شکایت و اعتراض مهدی کروبی اشاره میکند و خواهان احقاق حق کروبی است، البته کروبی هیچ اعتراضی نداشت جز اینکه مدعی بود در انتخابات تقلب شده است.
آقای هاشمی میگوید: "همین جا بنا به ضرورت حفظ حرمت آرا مردم، از مسؤولان ذیربط میخواهم که در اسرع وقت نسبت به احقاق حق و بررسی به اعتراضات و شکایات، اقدام قاطعانه و عادلانه نمایند و به شکایات برادرم جناب آقای کروبی در مورد انتخابات بعضی از شهرستانها رسیدگی شود. "
آقای هاشمی رفسنجانی بعد از تجربه شکست تلخ و سنگین در دور دوم انتخابات بیانیه دیگری را هم منتشر کردند که مهندس محسن هاشمی فقط به قسمتی از این بیانیه اشاره کردند.
بیانیه آقای هاشمی این است: "بنا ندارم که در مورد انتخابات، شکایت به داورانی که نشان دادند نمیخواهند یا نمیتوانند کاری بکنند ببرم و شکایت خود را فقط همانند مورد قبل در دادگاه عدل الهی مطرح میکنم، خدایی که باتوکل بر او و برای جلب رضایتش به صحنه آمدم و با او معامله کردم و میدانم در انتقام الهی اگر کسی معاقب شود قطعاً مردم، انقلاب اسلامی و ایران نخواهند بود و فقط مجرمان واقعی مجازات میشوند.
آنها که برای تضعیف رقیب از راه تضعیف انقلاب وارد شدند چون میدانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامی دفاع میکند و ابایی از به عهده گرفتن مسؤولیتها ندارد و آنها که به گونهای بیسابقه با هزینههای دهها میلیاردی از بیتالمال، اینجانب و بستگانم را ظالمانه تخریب کردند و آنها که با استفاده زیاد از امکانات نظام به صورت ساماندهی شده و نامشروع در انتخابات دخالت کردند، تردیدی ندارم که جزای چنین ظلمی به کشور و مردم و من، جز خسران دنیا و آخرت نخواهد بود. "
مرحوم هاشمی باز هم در این بیانیه به دخالت ساماندهی شده و نامشروع در انتخابات اشاره میکنند و با توجه به شرایط سیاسی و همچنین مخالفت رهبری با رفتارهای برای زیرسؤال بردن و تلاش برای ابطال انتخابات، به چنین بیانیهای اکتفا کردند.
آقای مهندس هاشمی
مرحوم هاشمی بعد از ۸ سال در آخرین روزهای اسفندماه سال ۱۳۹۲ به صراحت از تقلب در انتخابات سال ۸۴ صحبت کرده است، آیا جنابعالی اطلاعی دارید؟
به این اظهارات توجه کنید: "جریانی که خودش را اصلاحطلب اعلام کرد بعد از دولت من به آسانی روی کار آمد، انتخابات ۷۶ بسیار سالم و عادی مثل همین انتخابات آخر- انتخابات ۹۲- برگزار شد. هیچکس نمیتوانست به نتایج آن انتخابات اعتراض بکند. چون من جلوی عموم مردم در نمازجمعه تعهد کردم که جلوی تقلب را میگیرم. به وزارت کشور هم گفتم هرکس در انتخابات از قانون تجاوز بکند من عزلش میکنم. بدون معطلی آنجا در جمعشان گفتم، در نماز جمعه هم گفتم. با همین کار انتخابات خوبی شد و آنها روی کار آمدند. وی افزود: اما در انتخابات ۸۴ چه اتفاقی افتاد؟ برگزارکننده انتخابات دولت اصلاحات بود، استاندارها هم همه اصلاحطلب بودند، عدهای آمدند و خواهش میکردند از من که بیا، نیایید بعد از ما اوضاع یک جور دیگری میشود ولی من واقعاً نمیخواستم بیایم. تا فهمیدند من ممکن است بیایم آنها لشکرکشی کردند، چه کار کردند؟ من که نمیخواستم بیایم اما آخرش دیدم از جمع آنهایی که آمده بودند - من چهرهها را میشناسم - دیدم کار دارد به دست چند نفر تندرو میافتد. دو، سه نفر تندرو بودند بین داوطلبهای بهاصطلاح اصولگرا که خطرناک بودند. آدمهای بدی نیستند و نبودند ولی برای حکومت، برای اداره کشور کافی نبودند. هاشمی اضافه کرد: اتفاقی که در انتخابات ۸۴ افتاد همان اشتباه اصلاحطلبها بود. نفهمیدند که چه اتفاقی دارد میافتد؟ نفهمیدند که این افرادی که رد صلاحیت شدند را چطور بازگرداندند؟ برای چی بازگرداندند؟ این درست موقعی بود که فهمیدند من میآیم. میدانستند رأی من بالاست، گفتند در رأی هاشمی تفرقه بیندازیم. اصلاحطلبان نفهمیدند و اشتباه کردند، طرف مقابل هم که از خدا خواسته دید یک راهی برایشان در ناامیدی پیدا ش